یاحق

شعر در وصف پیامبر(ص)5

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۴:۲۶ ب.ظ

                                                                                    یاحق


انتظار آمد به سر اى بیقراران تهنیت
شد خزان سر، آمده فصل بهاران تهنیت
جلوه گر گردیده حق اى حق شعاران تهنیت
ساقى از ره مى‏رسد جمع خماران تهنیت
پرمشام جان شد از عطر نکوى تُفْلِحوُا
میگساران باده نوشید از سبوى تُفْلِحوُا
شد ربیع الاول و خوش رنگ و بو دارد ربیع
ازبهار و عیش و مستى گفتگو دارد ربیع
عید زیباى برائت از عدو دارد ربیع
عید میلاد دو دلدار نکو دارد ربیع
موسم سرمستى دلهاى شیدا آمده
مصطفى با حضرت صادق به دنیا آمده
بشنو از بال ملائک نغمه توحید را
در افق بنگر بروز واژه امید را
حق طلب، از سینه ات بیرون نما تردید را
اخذ کن از رهبران زنده دل تأیید را
با ولایت شو عجین و بر سر میثاق باش
یا على برگو، به وصل یار خود مشتاق باش
دو نهال بارور در باغ دین روئیده شد
یاسهاى آسمانى در زمین روئیده شد
نخل حق در سرزمین مشرکین روئیده شد
لاله در باغ دل اهل یقین روئیده شد
گلشن جان را ز عطر این دو گل خوشبو ببین
رو نما سوى حجاز و جلوه یا هو ببین
عاشقان بُستان جانبخش دعا را بنگرید
این دو نور عالم آراى خدا را بنگرید
باده نوشان مِى قالوابلى را بنگرید
وجه صادق را، جمال مصطفى را بنگرید
صد سلام و صد درود این دو گل دلخواه را
سر دهید اى عاشقان آواى صلى اللَّه را
سینه شد نورٌ عَلى نُور امتزاج نورشد
دیده حق روشن و چشمان باطل کور شد
برکلیم ذى المعارج قلب عالم طورشد
بت پرستى در جهان منکوب شد مقهور شد
آتش آتشکده بى شعله و خاموش شد
طاق کسرى ریخت، ذکر یا اَحَد منقوش شد
آسمان عاشقى شد پر ستاره زین دو گل
عشقبازى با تداوم شد هماره زین دو گل
بر دل عشاق صادق شد اشاره زین دو گل
دیده دل شد گشوده بر نظاره زین دو گل
بر جمال این دو یاس بى قرینه بنگرید
گاه سوى مکه گه سوى مدینه بنگرید
محور اسلام و قرآن در ثبات از این دو مَه
مکتب توحید باشد در حیات از این دو مه
روشن آفاق تمام کائنات از این دو مه
منجلى اوصاف بى پایان ذات ازاین دو مه
مِى فروشان مِى یکتا پرستى را ببین
جرعه‏اى یا هو بزن دنیاى مستى را ببین
پرتوِ نور نبوت با امامت دیدنى ست
غنچه اخلاص از باغ ولایت چیدنى ست
وارد حصن ولایت هر که شد در ایمنى ست
رمز عترت دوستى، بیزارى از نفسِ دَنى ست
نفس بگذار و ولاى آل یاسین را گزین
شو برى ازاهل بِدعَتْ روح آیین راگزین
مستى دل از مِى لولاک آل احمد است
هستى ما بسته بر خاک نعال احمد است
چشم ما در سیر آفاق جمال احمد است
مرکز پرگار خلقت کنج خال احمد است
دست ما در بر سراى آل احمد مى‏زند
قلب ما در هر طپش با یا محمد مى‏زند
کیستم من؟ ذره‏اى در آستان اهل بیت
آشناى دستهاى مهربان اهل بیت
شکر حق باشد دلم محتاج نان اهل بیت
گاه دستم گاه پایم گه زبان اهل بیت
من اُویسم بوذَرَم سلمانم و مِنّاستَم
بنده آشفته کوى اباالزهراستم
من اباالزهرایى‏ام نسل و تبار احمدم
گنبدالخضرایى‏ام شمع مزار احمدم
شیعه‏اى فارغ ز خویش و بیقرار احمدم
آرزو دارم کند حق همجوار احمدم
بنگرید این از منیّت خسته گمراه را
عبد زهرا عبد طاها عبد آل اللَّه را
حمْیَرىِ دوره خویشم گداى صادقم
با همه نقصم اسیر و مبتلاى صادقم
معصیتکارم ولى عبد سراى صادقم
خوب یا بد آرزومند دعاى صادقم
کاستى‏هاى مرا درمان کند خاک بقیع
کاش بودم ذره‏اى در بین خاشاک بقیع
کاش منهم یک پرستو در مدینه مى‏شدم
زائر کوى نبى بى قرینه مى‏شدم
کاش منهم کشته یک زخم سینه مى‏شدم
مرهمى بر درد بانوى حزینه مى‏شدم
کاشکى از جام زهرایى مرا شهدى رسد
دست من بر دامن نور خدا مهدى رسد
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۰۳
عرفان ابوالحسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی