یاحق

مدح در باره رمضان

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۳ ب.ظ

                                          یاحق

چند تا مدح هست در باره ی ماه مبارک رمضان که دیگه جدا از هم نذاشتم همه رو توی یه مطلب گذاشتم ولی برای دیدن بقیه اش باید به ادامه مطلب مراجعه کنید
1 

از نسیم سحری روح به جانم دادند

چشمی از خون جگر اشک فشانم دادند

 

تا شدم هم نفس محفل رندان سحر

لذت زمزمه و آه و فغانم دادند

 

باورم نیست که با این همه عصیان و قصور

ره به مهمانی ماه رمضانم دادند

 

بهترین وقت ملاقات خدایی است نماز

فیض دیدار به هنگام اذانم دادند

 

ضعف روزه ز تن ناقص من رخت ببست

بهر انجام عبادات توانم دادند

 

نام آقا نمک سفره ی افطار من است

کرم حضرت یار است که نانم دادند

 

هر چقدر دور شدم باز عطایم کردند

توبه بشکستم و هر بار زمانم دادند

 

ناسپاسی به سر نعمت حق باعث شد

که حواله به سرای دگرانم دادند

 

مانده بودم که کجا درد دل ابراز کنم

به کرم خانه ی ارباب مکانم دادند

 

به خدا آرزویی ندارم هیچ دیگر

حرم کرب و بلا را که نشانم دادند

 

دلم از روز ازل هست گرفتار حسین

به غلامی درش نام و نشانم دادند

 

در همان روز که هر کس ز کسی بگریزد

از تولای علی برگ امانم دادند

 

بخداوند قسم شور حسین می گیرم

روز محشر اگرم اذن بیانم دادند

2                                                          
                                                           رمضان آمد و من آمده ام

باز هم قید خودم را زده ام

 

راه گم کرده ترین بنده منم

پیش چشمان تو شرمنده منم

 

میزبانی و منم مهمانت

لقمه ای اشک بده از خانت

 

رمضان آمده با طعم دعا

سفره انداخته اند در همه جا

 

سر این خوان همه نوع آدم هست

شاه اگر هست گدایی هم هست

 

عمر یک سال جلوتر رفته

از خودم حوصله ام سرفته

 

یازده ماه گناه آلودم

من همانم که همیشه بودم

 

چشم، حقّ بدنم را خورده

هر کسی خواست دلم را برده

 

خو گرفته است به بن بست خودم

طاقتم طاق شد از دست خودم

 

سالها در تن خود گم شده ام

تاجر سفره ی گندم شده ام

 

لحظه هایم به تجارت رفته

از کفم این همه فرصت رفته

 

مددی من به خودم برگردم

جان بگیرم به تنم برگردم

 

روسیاهم  خدایا چه کنم ؟

بی پناهم خدایا چه کنم؟

 

من بدم شاه ولی بد نکند

پشت در آمده  را رد نکند

 

3

خورشید پشت ابر نشانی به ما بده

ای ماه مژده رمضانی به ما بده

 

مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و

باد صبای مشک فشانی به ما بده

 

بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را

آواره ایم... جا و مکانی به ما بده

 

از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم

از پا نشسته ایم... توانی به ما بده

 

از سفره ای که وقت سحر پهن می کنی

مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده

 

"با روضه حسین نفس تازه می کنیم"

روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده

 4      

لحظه ها میل بندگی دارند

وقت  ادعیه خوانی دل شد

چشم را باید  اشک پاشی کرد

وقت خانه تکانی دل شد

**

حال و روز زمین چه دیدنی است

آسمان رخت نو به تن کرده است

سالروز تولد ماه است

چقدر شب ستاره آورده است

**

رد پای فرشته ها روی

جانماز زمین شکوفا شد

همه دل تنگ این هوا بودند

غنچه ی سـبز ربنا وا شد

**

بزم عشقی خدا به پا کرده است

همه دعوت شدند و مهمانند

خوش نشینان  سفره ی افطار

ریزه خوار بهار قرآنند

**

در همین  لحظه های نورانی

باری از دوش یک نفر بردار

روزه داری فقط نخوردن نیست

چون علی کیسه ی سحر بردار

 (این از صابر خراسانی بود)

5

اینم یه رباعی که خودم گفتم

گر که در این رمضان یار شدی،یادم کن

با خدا محرم اسرار شدی،یادم کن

در سحر ذکر نما در دل خود نام مرا

به دعا لحظه افطار شدی،یادم کن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۹
عرفان ابوالحسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی